تیمورشاه درانی
غزل ها
غزل 85: تخم گل و ریاحین، تا بر زمین نهادند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تخم گل و ریاحین، تا بر زمین نهادند مثلث گلی نروید چون بیقرین نهادند گلها چو عارض او ، دیدند در گلستان پژمرده از خجالت، سربر زمین نهادند وصفت چو یافت شهرت ، بر بلبلان شیدا از شوق، عندلیبان سر در کمین نهادند هوشم ز سر پرید ، از دیدن جمالت تخم گلیست نایاب ، تا بر زمین نهادند هرکس چو دید رویت ، آشفته شد بمویت برحسن گفتگویت ، جمله یقین نهادند کین دلبری و خوبی ، از سرو و گل نروید تو قرص آفتابی ، مه بر جبین نهادند دل شد اسیر خویت جانم فدای مویت خالی بلب چو عنبر، خوش عنبرین نهادند از غیرت مه نو، بالای چشم جادو در صورتت دو ابرو ، باهم قرین نهادند از چشم شوخ مستت ، غوغا گرفته عالم بر زلف عنبرینت، پیوسته چین نهادند در گلشن جمالت ، صورت کشان قدرت چشمان نرگسینت ، سحر آفرین نهادند کردی سیه تو چشمان ، از شوق بهر قربان پیشت همه غزالان ، سر در کمین نهادند چون بنگری دهانش ، شرین بود زبانش گویا که برگ گل را ، در انگبین نهادند لعل است یا لبانت، قند است یا دهانت موییست یا میانت، خوش بیقرین نهادند گر تو چنین خرامی ، برطرف و باغ و بستان عالم در انتظارت ، رو در کمین نهادند نقاش چون تو سیفی ، دیگر نیافریده ختم است بر تو خوبی بر کفر و دین نهادند داری قبای گلگون ، در حالت سواری گویا که آفتابی ، بر روی زین نهادند ای مه جبین چگویم ، تا آمدی بسویم خوبان دیگر از غم ، چین بر چین نهادند چون شمع شاه تیمور، رخسار لاله رویان برزخم سینه ریشان ، داغی چنین نهادند تیمورشاه درانی