به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیرباعی هاشمارهٔ ۸۷: خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر

1650عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر
و آن گاه ز دین و دل و ایمان بگذر
تا هیچ نماندت حجابی به میان
جز یار هر آنچه هست از آن بگذر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۶: ای آن که تویی ز عقل ها بالاتر 2شمارهٔ ۸۷: خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر 3شمارهٔ ۸۸: بسیار به بر و بحر کردیم سفر 4شمارهٔ ۸۹: تا زهر غمت بود نخوردیم شکر 5شمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز 6شمارهٔ ۹۱: گویند که حق یار نمازی است و بس 7شمارهٔ ۹۲: گویند خدا ز روزه راضی است و بس 8شمارهٔ ۹۳: از خوان غمش حواله ای دارم بس 9شمارهٔ ۹۴: لعنت بر نفس ما و بر کردارش 10شمارهٔ ۹۵: آنان که به دعوا شده سادات مثال 11شمارهٔ ۹۶: گویند کسانی که جهان است خیال 12شمارهٔ ۹۷: تا صبح نشستم من و جان بر در دل 13شمارهٔ ۹۸: چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل 14شمارهٔ ۹۹: دیروز درآمدم به کاشانهٔ دل 15شمارهٔ ۱۰۰: تا کرد قبای ناز را بر تن گل 16شمارهٔ ۱۰۱: تا بنده شدم، چو مهر تابنده شدم 17شمارهٔ ۱۰۲: تنها نه به هجر آشنا گردیدم 18شمارهٔ ۱۰۳: گر دل گویم تو را ز جان می ترسم 19شمارهٔ ۱۰۴: یک سو شادی است در جهان یک سو غم 20شمارهٔ ۱۰۵: من خانهٔ آن ماه جبین می دانم 21شمارهٔ ۱۰۶: من گرچه ز عشق، گفتگو نتوانم 22شمارهٔ ۱۰۷: گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم 23شمارهٔ ۱۰۸: هر ذره مدان ز خود کمش می بینم 24شمارهٔ ۱۰۹: شوخی که بری ز عالمش می بینم 25شمارهٔ ۱۱۰: چشمی که از او دو عالمش می بینم 26شمارهٔ ۱۱۱: دنیا که وفایش و بقایش معلوم 27شمارهٔ ۱۱۲: ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم 28شمارهٔ ۱۱۳: تا مشعل دید عیب خامش کردیم 29شمارهٔ ۱۱۴: جز ناله کسی همنفس خویش ندیدیم 30شمارهٔ ۱۱۵: ما منتهییم و مبتدا هم ماییم 31شمارهٔ ۱۱۶: بیرون و درون برو بیا هم ماییم 32شمارهٔ ۱۱۷: آدم یک آدم است و یک صورت و جان 33شمارهٔ ۱۱۸: ای بسته میان تو کمر بر دل و جان 34شمارهٔ ۱۱۹: عالم جسم و محمدش آمده جان 35شمارهٔ ۱۲۰: ای از تو جهانیان به دادند و فغان 36شمارهٔ ۱۲۱: یاری دارم که روش دیدن نتوان 37شمارهٔ ۱۲۲: عرفان به خدا هیچ ندارند جهان 38شمارهٔ ۱۲۳: رفتی به سفر از پی تسخیر جهان 39شمارهٔ ۱۲۴: وهمی به خیال کرده جا نام جهان 40شمارهٔ ۱۲۵: بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان 41شمارهٔ ۱۲۶: تا کی به لباس عاریت بند شدن 42شمارهٔ ۱۲۷: زینهار که کارها به خود آسان کن 43شمارهٔ ۱۲۸: بی یار شدم یک نفسم یاری کن 44شمارهٔ ۱۲۹: گاهی نزدیک و گاه دورم از تو 45شمارهٔ ۱۳۰: ای شیخ کرامت منما رهبر شو 46شمارهٔ ۱۳۱: چون موم بر آتشی رسی آب مشو 47شمارهٔ ۱۳۲: ای نفس و هوا برده دلت را، جان کو؟48شمارهٔ ۱۳۳: با نفس دغل تو بدگمان باشی به 49شمارهٔ ۱۳۴: دل رفت ز خود هنوز جان نارفته 50شمارهٔ ۱۳۵: این عالم ما که بی نظیر افتاده 51شمارهٔ ۱۳۶: ای باده فروش بادهٔ صاف بده 52شمارهٔ ۱۳۷: ساقی آورد ساغری بگزیده 53شمارهٔ ۱۳۸: در راه وفا ندیده ام قافله ای 54شمارهٔ ۱۳۹: ای دل نفسی صاحب عرفان نشدی 55شمارهٔ ۱۴۰: یاری دارم که رشک حور است و پری 56شمارهٔ ۱۴۱: ای عهدشکن قیمت ما را چه شناسی 57شمارهٔ ۱۴۲: آن بدگهری که بد بود با نیکی 58شمارهٔ ۱۴۳: او معنی معنی است که را آن معنی 59شمارهٔ ۱۴۴: تا کش و فش و عمامه را ته نکنی 60شمارهٔ ۱۴۵: با آیینه دمی شدم روی به روی 61شمارهٔ ۱۴۶: دارم دم سرد، چشم خون پالایی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ