کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالجلال
    چار دیواری است بر پا لیک در دست خیال
    اول و آخر نمی باشد به پیش اهل دل
    حرف ماضی و مضارع را مپرس از اهل حال
    یوسف مصری ز [خواری] شد عزیز روزگار
    بی زوال ای دوست این جا کی کسی یابد کمال
    کسجده کی جایز بود با صد خیال غیر حق
    بی غبار دل جبین را بر جبین خاک مال
    از قضا هر چیز می بینی بجز تقدیر نیست
    گر رسد زخمی ز دست کس به پیش کس منال
    هر که دیدم ز عصیانش ندامت می کشد
    بیشتر از طاقت خود می کشم من انفعال
    تخم عرفان سبز کی گردد ز خاک سخت دل
    نرمی بسیار می باید که روید این نهال
    بسکه خون صاف در فکر سخن دل خورده است
    شعر می گویم سعیدا لیک چون آب زلال

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha