کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی پیش داود طائی نشست

    که دیدم فلان صوفی افتاده مست

    قی آلوده دستار و پیراهنش

    گروهی سگان حلقه پیرامنش

    چو پیر از جوان این حکایت شنید

    به آزار از او روی در هم کشید

    زمانی بر آشفت و گفت ای رفیق

    به کار آید امروز یار شفیق

    برو زآن مقام شنیعش بیار

    که در شرع نهی است و در خرقه عار

    به پشتش در آور چو مردان که مست

    عنان سلامت ندارد به دست

    نیوشنده شد زین سخن تنگدل

    به فکرت فرو رفت چون خر به گل

    نه زهره که فرمان نگیرد به گوش

    نه یارا که مست اندر آرد به دوش

    زمانی بپیچید و درمان ندید

    ره سر کشیدن ز فرمان ندید

    میان بست و بی اختیارش به دوش

    در آورد و شهری بر او عام جوش

    یکی طعنه می‌زد که درویش بین

    زهی پارسایان پاکیزه دین!

    یکی صوفیان بین که می خورده‌اند

    مرقع به سیکی گرو کرده‌اند

    اشارت کنان این و آن را به دست

    که آن سر گران است و این نیم مست

    به گردن بر از جور دشمن حسام

    به از شنعت شهر و جوش عوام

    بلا دید و روزی به محنت گذاشت

    به ناکام بردش به جایی که داشت

    شب از فکرت و نامرادی نخفت

    دگر روز پیرش به تعلیم گفت

    مریز آبروی برادر به کوی

    که دهرت نریزد به شهر آبروی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha