کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی را چو سعدی دلی ساده بود

    که با ساده رویی در افتاده بود

    جفا بردی از دشمن سختگوی

    ز چوگان سختی بخستی چو گوی

    ز کس چین بر ابرو نینداختی

    ز یاری به تندی نپرداختی

    یکی گفتش آخر تو را ننگ نیست؟

    خبر زین همه سیلی و سنگ نیست؟

    تن خویشتن سغبه دونان کنند

    ز دشمن تحمل زبونان کنند

    نشاید ز دشمن خطا درگذاشت

    که گویند یارا و مردی نداشت

    بدو گفت شیدای شوریده سر

    جوابی که شاید نبشتن به زر

    دلم خانهٔ مهر یار است و بس

    از آن می‌نگنجد در او کین کس

    چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی

    چو بگذشت بر عارفی جنگجوی

    گر این مدعی دوست بشناختی

    به پیکار دشمن نپرداختی

    گر از هستی حق خبر داشتی

    همه خلق را نیست پنداشتی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha