کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بدیدند مه، ساقیا می چه داری
    که آمد گه عشرت و میگساری
    بکردیم سی روز آن میهمان را
    بانواع خدمت بسی جان سپاری
    سبک دل شدیم از فراقش بیا تا
    گران ساغری چند بر من شماری
    ز رشگ وشاقان خسرو مه نو
    رخ افروز چون لعبت قندهاری
    بدین نقره خنگ فلک می نماید
    به نظارگان لعب چابک سواری
    ز چوگان خسرو حسد برد از آن شد
    بدین زردی و خشکی و این نزاری
    ازین قلعه قلعی هفت طارم
    چو از لشکر شب هوا گشت تاری
    مسیح آمد و روح قدسی خدمت
    رکابش گرفته به فرمان باری
    ز جنات فردوس اطباق رحمت
    بیاورد با او خضر کرده یاری
    خضر جام جمشید پر آب حیوان
    فرستاد بر عادت دوستداری
    که تا شه کند نوش و جاوید ماند
    چو در وقت افطار سازد نهاری
    قزل ارسلان خسرو ملک پرور
    که شد ختم بر نام او شهریاری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha