کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هیچ می‌دانی که دیشب در غمش چون بوده‌ام

    مرغ و ماهی خفته و من تا سحر نغنوده‌ام

    بسکه آتش در جهان افکنده‌ام از سوز عشق

    آسمانی در هوا از دود دل افزوده‌ام

    پرده از خون جگر بر روی دفتر بسته‌ام

    چشمهٔ خونابه از چشم قلم بگشوده‌ام

    کاسهٔ چشم از شراب راوقی پر کرده‌ام

    دامن جانرا بخون چشم جام آلوده‌ام

    آستین بر کائنات افشانده‌ام از بیخودی

    زعفران چهره در صحن سرایش سوده‌ام

    دل بباد از بهر آن دادم که دارد بوی دوست

    گر چه دور از دوستان باد هوا پیموده‌ام

    چشم بد گفتم که یا رب دور باد از طلعتش

    لیک چون روشن بدیدم چشم بد من بوده‌ام

    ز آتش دل بسکه دوش آب از دو چشم خونفشان

    در هوای شکر حلوا گرش پالوده‌ام

    تا بگوهر چشم خواجو را مرصع کرده‌ام

    مردم بحرین را در خون شنا فرموده‌ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha