کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست با مژگان تعلق اشک وحشت پیشه را

    دانهٔ ما دام راه خوی داند ریشه را

    عیش ترک خانمان از مردم آزاد پرس

    کس نداند جزصدا قدرشکست شیشه را

    می‌شود اسرار دل روشن زتحریک زبان

    می‌دهداین برگ‌، بوی غنچهٔ اندیشه را

    کم ز هول مرگ نبود غلغل شور جهان

    نعرهٔ شیراست مطرب مجلس این بیشه را

    همت فرهاد ما را سرنگونی می‌کشد

    ناخن خاریدن سرگر شمارد تیشه را

    گر شود دشمن ملایم چشم لطف از وی مدار

    مومیایی چاره ننماید شکست شیشه را

    طبع را فیض خموشی می‌کند معنی شکار

    نیست دامی جز تأمل وحشی اندیشه را

    موج صهباگر به‌مستان زندگی بخشد رواست

    از رگ تاک است میراث‌کرم این ریشه را

    عشق بردارد اگر مهر از زبان عاجزان

    نالهٔ یک نی به آتش می‌دهد صد بیشه را

    نوراین آیینه را جوهر نمی‌گردد حجاب

    نیست مژگان سد ره چشم تماشاپیشه را

    گر نباشد بی‌تمیزیها مآل‌کار عشق

    کوهکن برصورت شیرین نراند تیشه را

    مفلسان را بیدل از مشق خموشی چاره‌نیست

    تنگدستی باز می‌دارد ز قلقل شیشه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha