کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما را چه جان باشد که تو بر ما فشانی ناز خود

    بر شیر مردان تیز کن چشم شکار انداز خود

    صد جانست نرخ ناز تو از بهر جان سوخته

    بر چون منی ضایع مکن بشناس قدر ناز خود

    جان باختم در کوی تو رنجه شدی، چه کم شود؟

    گر طاقت آری بازییی از عاشق جانباز خود

    هر گاه گاهی از دلم خواهم برآرم ناله ای

    گه خود به حیرت گم شوم، گه گم کنم آواز خود

    بسته نمی گردد شبی چشمم به جز خون جگر

    بسته چنین بینم مگر شبها دو چشم باز خود

    در دست اندر جان من، کس چون منی باور کند؟

    چون کس ندارد درد من، پیش که گویم راز خود؟

    خود کشت خسرو خویش را کافتد ترا بر وی نظر

    بیهوده تهمت می نهی بر غمزه غماز خود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha