کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیدلی را بود مالی بر کسی

    در تقاضا رنج میدادش بسی

    گرچه میرنجید مرد وام دار

    زر بدودادن نبودش اختیار

    چون خصومت در میان بسیارشد

    بردو خصم آن کار بس دشوار شد

    بود درویشی به بیدل گفت خیز

    تابود در گردنش تا رستخیز

    زر قیامت بهترت آید بکار

    پس بدو بگذار و از وی کن کنار

    گفت بیدل در قیامت من ازو

    نقد نتوانم ستد روشن ازو

    هیچ او فردا بمن ندهد خموش

    زان شدم امروز با او سخت کوش

    مرد گفتا می ندانم سر این

    شرح ده تا این شکم گردد یقین

    گفت چون هردو برآئیم از قفس

    او و من هر دو یکی باشیم و بس

    هر کجاتوحید بنماید خدای

    شرک باشد گر دوئی ماند بجای

    در حقیقت چون من او و او منم

    لاجرم آنجا نباشد دشمنم

    لیک اینجا نیست توحید آشکار

    زو ستانم چون زرم آید بکار

    این زمانش زر ستانم بیشکی

    بعد ازین هر دو شویم آنگه یکی

    گر عدد گردد احد کاری بود

    ورنه بی شک رنج بسیاری بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha