کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ظالمان کردند مردی را اسیر

    ریختند آبی برو چون ز مهریر

    میزدندش چوب و او میگفت زار

    دست من گیر ای خدای کامگار

    شیخ مهنه میگذشت آنجایگاه

    خادمی گفتش که ای سلطان راه

    گر از ایشانش شفاعت میکنی

    همچنان دانم که طاعت میکنی

    این شفاعت گفت چون آرم بجای

    کین زمان یاد آمد او را از خدای

    هر کرا این لحظه آید یاد ازو

    دل دریده سر بریده باد ازو

    یاد آن بهتر که آرام آورد

    مار را چون مور در دام آورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha