به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اوحدالدین کرمانی

اوحدالدین کرمانیالباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منهاشمارهٔ ۳۴: قانع به یک استخوان چو کرکس بودن

1980عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
بهتر که طفیل نان ناکس بودن
با قرص جوین خویشتن بهتر از آن
کآلودهٔ پالودهٔ هر خس بودن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۳: از کم خوردن زیرک و هشیار شوی 2شمارهٔ ۳۴: قانع به یک استخوان چو کرکس بودن 3شمارهٔ ۳۵: معشوقه عیان بود نمی دانستم 4شمارهٔ ۳۶: از عقل و هنر هر آنک بی مایَه بود 5شمارهٔ ۳۷: تا در سر تو مایهٔ مایی و منی است 6شمارهٔ ۳۸: هر ذره که در هوای او گردان است 7شمارهٔ ۳۹: تا هستی خود را نکنی دامن چاک 8شمارهٔ ۴۰: به بین نشود کس به تکبّر کردن 9شمارهٔ ۴۱: ای خلقت تو زخاک وز آب منی 10شمارهٔ ۴۲: از کبر مدار هیچ در دل هوسی 11شمارهٔ ۴۳: آن کس که سرشته باشد از آب منی 12شمارهٔ ۴۴: دردا که تو از غرور وز بی خبری 13شمارهٔ ۴۵: الورد یقول بعد ما کنت اناس 14شمارهٔ ۴۶: ای خسته و بسته از پس بینی خویش 15شمارهٔ ۴۷: از خود بینی اگر شوی مست غرور 16شمارهٔ ۴۸: ای نفس به سوی حق چنین نتوان شد 17شمارهٔ ۴۹: رو دیده بدوز تا دلت دیده شود 18شمارهٔ ۵۰: از خوی بد تو زان همی رنجد کس 19شمارهٔ ۵۱: از غایت خودپسندی و خودبینی 20شمارهٔ ۵۲: خودبین هرگز به هیچ حاصل نرسد 21شمارهٔ ۵۳: یک دم چو نئی تو عاشق صادق عیش 22شمارهٔ ۵۴: چون خاک به زیر پایها فرسودن 23شمارهٔ ۵۵: گر بر سر دریا نه سبک تر زخسی 24شمارهٔ ۵۶: یکچند دویدیم نه بر راه صواب 25شمارهٔ ۵۷: در عمر درنگ نیست ممکن، بشتاب 26شمارهٔ ۵۸: گر شیر دلی صید هراسان مطلب 27شمارهٔ ۵۹: دل را تو همه جگر دهی افسوس است 28شمارهٔ ۶۰: افسوس که عمر رفت و هشیاری نیست 29شمارهٔ ۶۱: تا گوش دلت به غفلت است آکنده 30شمارهٔ ۶۲: زین سان که تُوی دیده به خاک آکنده 31شمارهٔ ۶۳: این دل نه همانا که تو با راه آیی 32شمارهٔ ۶۴: صد زخم چشید نفس و افگار نشد 33شمارهٔ ۶۵: در هیچ سری مایهٔ اسراری نه 34شمارهٔ ۶۶: هرگز دل من واقف اسرار نشد 35شمارهٔ ۶۷: زنهار اگرچه راست می آید کار 36شمارهٔ ۶۸: می میرم ازو و صورت جان در پیش 37شمارهٔ ۶۹: با دل گفتم درآی از خواب تمام 38شمارهٔ ۷۰: از جام هوس بادهٔ مستی تا کی 39شمارهٔ ۷۱: ای دل اگرت زنفس معزول کنند 40شمارهٔ ۷۲: زین سان که تو را بی خودی و بی خبری ...41شمارهٔ ۷۳: ای دل زامل به مال مایل تا کی 42شمارهٔ ۷۴: ای کاش بدانمی که من کیستمی 43شمارهٔ ۷۵: عمر تو بهار تازه را می ماند 44شمارهٔ ۷۶: سیرم زحیات محنت آکندهٔ خویش 45شمارهٔ ۷۷: دل سوختگان از تو سگالند مکن 46شمارهٔ ۷۸: چشم فلک از ظلم تو بگریست مکن 47شمارهٔ ۷۹: در هر دلکی از تو نهیبی است مکن 48شمارهٔ ۸۰: جانا سخنان خصم در گوش مکن 49شمارهٔ ۸۱: یک قطره زآب دیدهٔ مظلومی 50شمارهٔ ۸۲: تا چند ازین خلق خدا آزردن 51شمارهٔ ۸۳: امروز که در جوی حیات آبی هست 52شمارهٔ ۸۴: ظالم چو کباب از دل درویش خورد 53شمارهٔ ۸۵: ظلم آب زرخ، زور ز بازو بُبَرد 54شمارهٔ ۸۶: بیگانگی ات چو با دل خویش آید 55شمارهٔ ۸۷: هر کاو درمی به خون دل جمع آرد 56شمارهٔ ۸۸: آنجا که بود عالم و ظالم سردار 57شمارهٔ ۸۹: هان تا تو چو ظالمان ستمها نکنی 58شمارهٔ ۹۰: شاها چو به محشر اندر آرند تو را 59شمارهٔ ۹۱: چون مظلومی کند به یارب کاری 60شمارهٔ ۹۲: هر شه که زعدل شد شعار و شانش 61شمارهٔ ۹۳: آزار چو باز و آز چون بط منمای 62شمارهٔ ۹۴: نزدیک کسی که عاقل و هشیار است 63شمارهٔ ۹۵: دل را غم تو سوخته جان خواهد کرد 64شمارهٔ ۹۶: طاووس جمال تو چو پرواز کند 65شمارهٔ ۹۷: گر بد بازد حریف گو بد می باز 66شمارهٔ ۹۸: بس خون جگر که مرد را خورده شود 67شمارهٔ ۹۹: بی جرم درین جهان توان زیست بگو 68شمارهٔ ۱۰۰: تشویش دل خستهٔ ما از تو در است 69شمارهٔ ۱۰۱: زلف سیهت که مشک را زو گله هاست 70شمارهٔ ۱۰۲: ای از غم دلبری که بیدادم ازوست 71شمارهٔ ۱۰۳: سیلاب محن رونق عمرم همه برد 72شمارهٔ ۱۰۴: در دل زغم زمانه باری دارم 73شمارهٔ ۱۰۵: آخر زمنت یاد منت هست بپرس 74شمارهٔ ۱۰۶: خوبان همه دل برند لیکن دین نه 75شمارهٔ ۱۰۷: وا می شنوم زگفت از هر جا من 76شمارهٔ ۱۰۸: با شهوت و طبع نور دل نفزاید 77شمارهٔ ۱۰۹: عشق از چه سبب بی خبران را باشد 78شمارهٔ ۱۱۰: اندر ره عشق هر که دارد گذری 79شمارهٔ ۱۱۱: در درد اگر تو از دوا محرومی 80شمارهٔ ۱۱۲: چون وسوسه ای تو را بگیرد دامن 81شمارهٔ ۱۱۳: هر صاحب دل که او نه صاحب نظر است 82شمارهٔ ۱۱۴: در تو که بدیدهٔ صفا می نگریم 83شمارهٔ ۱۱۵: چون آتش شهوت آبرویت را برد

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ