بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۹۳: امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود یا رب شکست شیشهٔ من از چه سنگ بود از کشتنم نشد شفقی طرف دامنی خونم درپن ستمکده نومید رنگ بود تا صاف گشت آینه خود را ندیدم ام چون سایه نقش هستی من جمله زنگ بود عالم به خون تپیدهٔ نومیدی من است جستن ز صیدگاه مرادم خدنگ بود حسن از غبار شوخ نگاهان رمیده است اینجا هجوم آینه پشت پلنگ بود همت نمی رود به سر ترک اختیار ازخویش رفتنم به رهت عذر لنگ بود عنقای دیگرم که ز بنیاد هستی ام تا نام ، شوخی اثری داشت ، ننگ بود در دل برون دل دو جهان جلوه رنگ ریخت این جامه بر قد تو چه مقدارتنگ بود از بس که بی دماغ تماشای فرصتیم ما را به خود نیامده رفتن درنگ بود بیدل ، که داشت جلوه که از برق خجلتش در مجلس بهار چراغان رنگ بود بیدل دهلوی