غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۶: چون زبانها لال و جانها پر ز غوغا کرده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون زبانها لال و جانها پر ز غوغا کرده ای بایدت از خویش پرسید آنچه با ما کرده ای گر نه ای مشتاق عرض دستگاه حسن خویش جان فدایت دیده را بهر چه بینا کرده ای؟ هفت دوزخ در نهاد شرمساری مضمرست انتقام است این که با مجرم مدارا کرده ای صد گشاد آن را که هم امروز رخ بنموده ای مژده باد آن را که محو ذوق فردا کرده ای خوبرویان چون مذاق خوی ترکان داشتند آفرینش را بر ایشان خوان یغما کرده ای خستگان را دل به پرسشهای پنهان برده ای با درستان گر نوازشهای پیدا کرده ای چشمه نوش ست از زهر عتابت کام جان تلخی می در مذاق ما گوارا کرده ای ذره ای را روشناس صد بیابان گفته ای قطره ای را آشنای هفت دریا کرده ای دجله می جوشد همانا دیده ها جویای تست شعله می بالد مگر در سینه ها جا کرده ای؟ جلوه و نظاره پنداری که از یک گوهرست خویش را در پرده خلقی تماشا کرده ای چاره در سنگ و گیاه و رنج با جاندار بود پیش از آن کاین دررسد آن را مهیا کرده ای دیده می گرید زبان می نالد و دل می تپد عقده ها از کار غالب سر به سر وا کرده ای غالب دهلوی