غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۷: می ربایم بوسه و عرض ندامت می کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می ربایم بوسه و عرض ندامت می کنم اختراعی چند در آداب صحبت می کنم ناتوانم برنتابم صدمه لیک از فرط آز تا درآویزد به من اظهار طاقت می کنم گویی از دشواری غم اندکی دانسته است می کشد بی جرم و می داند مروت می کنم در تپش هر ذره از خاکم سویدای دل ست هر چه از من رفت و هم بر خویش قسمت می کنم غافلم زان پیچ و تاب غصه کز غم در دل ست دل شکاف آهی به امید فراغت می کنم سنگ و خشت از مسجد ویرانه می آرم به شهر خانه ای در کوی ترسایان عمارت می کنم کرده ام ایمان خود را دستمزد خویشتن می تراشم پیکر از سنگ و عبادت می کنم چشم بد دور التفاتی در خیال آورده ام هر چه دشمن می کند با دوست نسبت می کنم دستگاه گل فشانی های رحمت دیده ام خنده بر بی برگی توفیق طاعت می کنم زنگ غم ز آیینه دل جز به می نتوان زدود دردم از دهر است و با ساقی شکایت می کنم غالبم غالب هم آیین برنتابم در سخن بزم بر هم می زنم چندان که خلوت می کنم غالب دهلوی