غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۰: خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت جرم غیر از دوست پرسیدم و پرسیدن نداشت آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند نازنین پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت گل فراوان بود و می پر زور دوشم بر بساط خود به خود پیمانه می گردید و گردیدن نداشت دیر خواندی سوی خویش و زود فهمیدم دریغ بیش از این پایم ز گرد راه پیچیدن نداشت جوش حسرت بر سر خاکم ز بس جا تنگ کرد همچو نبض مرده دود شمع جنبیدن نداشت گر منافق وصل ناخوش ور موافق هجر تلخ دیده داغم کرد، روی دوستان دیدن نداشت برد آدم از امانت هر چه گردون برنتافت ریخت می بر خاک چون در جام گنجیدن نداشت گر نیم آزاد خود را در تعلق باختم سود زیر کوه دامانی که برچیدن نداشت نامرادی بود نوعی آبرو غالب دریغ در هلاک خویش کوشیدیم و کوشیدن نداشت غالب دهلوی