غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۶۰: گر بار نیست سایه خود از بید بوده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر بار نیست سایه خود از بید بوده است باری بگو که از تو چه امید بوده است؟ شادم ز درد دل که به مغز شکیب ریخت نومیدیی که راحت جاوید بوده است ظالم هم از نهاد خود آزار می کشد بر فرق اره اره تشدید بوده است شبها کند ز روی تو دریوزه ضیا مه کاسه گدایی خورشید بوده است تلخ ست تلخ رشک تمنای خویشتن شادم که دل ز وصل تو نومید بوده است در ماه روزه طره پریشان چه می روی؟ می خور که در زمانه شب عید بوده است از رشک خوشنوایی ساز خیال من مضراب نی به ناخن ناهید بوده است هرگونه حسرتی که ز ایام می کشیم درد ته پیاله امید بوده است حق را ز خلق جو که نوآموز دید را آیینه خانه مکتب توحید بوده است نادان حریف مستی غالب مشو که او دردی کش پیاله جمشید بوده است غالب دهلوی