غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰: چون عذار خویش دارد نامه اعمال ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون عذار خویش دارد نامه اعمال ما ساده پرکار فراوان شرم اندک سال ما میل ما سوی وی و میلش به سوی چون خودی ست آرد از خود رفتنش ناگه به استقبال ما حال ما از غیر می پرسی و منت می بریم آگهی باری که آگه نیستی از حال ما؟ عیش و غم در دل نمی استد خوشا آزادگی باده و خونابه یکسانست در غربال ما نقش ما در خاطر یاران دژم صورت گرفت بس که رو در هم کشید آیینه از تمثال ما نیشتر سازید و بگدازید هر جا تیشه ای ست خون گرم کوهکن دارد رگ قیفال ما ما همای گرم پروازیم، فیض از ما مجوی سایه همچون دود، بالا می رود از بال ما خضر و در سرچشمه حیوان فرو غلتیدنش لغزش پایی ست کش رو داده در دنبال ما خاک را از ابر ادرار معین داده اند بی می پارینه بر ما رانده اند، امسال ما با چنین گنجینه ارزد اژدهایی همچنین حلقه بر گرد دل ما زد زبان لال ما جان غالب تاب گفتاری گمان داری هنوز؟ سخت بی دردی که می پرسی ز ما احوال ما غالب دهلوی