صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۸۵: اول ما نیستی و آخر ما نیستی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اول ما نیستی و آخر ما نیستی است هستی پا در رکاب ماست خوابی در میان دست از دنیا و مافی ها به جز می شسته ایم در میان ما و زهادست آبی در میان حالت پوشیده احباب در بزم حضور می شود ظاهر چو می آید کتابی در میان از سبب مگذر که پر گوهر نمی گردد صدف از کرم تا پای نگذارد سحابی در میان هر که بست از گفتگو لب، نیست بی کیفیتی کوزه سربسته می دارد شرابی در میان پوست زندان است بر هر کس که دارد جوهری تیغ جوهردار دارد پیچ و تابی در میان پیش اهل حال صائب محشر آماده ای است هر کجا باشد سؤالی و جوابی در میان چون صدف دارد خمش در خوشابی در میان غنچه نشفکته را باشد گلابی در میان زود بر هم می خورد هنگامه حسن و عشق را گر نباشد پرده شرم و حجابی در میان برنمی آرد نفس نشمرده چون صبح از جگر هر که می داند بود پای حسابی در میان هست در موی کمر تنها بتان را پیچ و تاب هر سر موی تو دارد پیچ و تابی در میان نیست در وحدت سرای آفرینش ذره ای کز فروغ او ندارد آفتابی در میان از هوای گوهر یکتای آن بحر محیط جنت دربسته دارد هر حبابی در میان دیده روشندلان بی پرده می بیند لقا هست اگر در چشم ظاهربین نقابی در میان در حقیقت مو نمی گنجد میان حسن و عشق گر چه در ظاهر بود ناز و عتابی در میان دوستان از بی دماغی خون هم را می خورند نیست در بزمی که مینای شرابی در میان گر عزیزان لعل و گوهر قیمت یوسف دهند پیش ارباب بصیرت دارد آبی در میان صائب تبریزی