صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۴۷: از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم بودم ز بت پرستان تا از خودی نرستم راهی که راهزن زد یک چند امن باشد ایمن شدم ز شیطان تا توبه را شکستم ساقی و باده من از سینه جوش می زد روزی که بود مطرب از نغمه الستم زان دم که عشق او بست از نیستی میانم ز نار تازه ای شد احرام هر چه بستم با دست در کف تن تا در خمار باشم دارم تمام عالم روزی که نیم مستم از خود مرا برون بر، تا کی درین خرابات مستی و هوشیاری سازد بلند و پستم؟ از صحبت گرانان در زیر سنگ بودم جز گوشه دل خود در هر کجا نشستم از نوخطان گسستم سررشته محبت زان دم که صائب آمد زلف سخن به دستم صائب تبریزی