صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۷۷۰: ز میوه گر چه درین بوستان سبکباریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز میوه گر چه درین بوستان سبکباریم همان چو سرو به آزادگی گرفتاریم زمین مرده شد از نوبهار زنده و ما به خواب بیخبری همچو نقش دیواریم هزار پرده دل ما ز شب سیاهترست به چشم ظاهر اگر چون ستاره بیداریم مکن چو ذره ز وجد و سماع ما را منع که ما به بال و پر آفتاب سیاریم به چشم اگر چه به نقش و نگار مشغولیم دلی ز خانه آیینه پاکتر داریم جهان ز قیمت ما مفلس است و بی بصران گمان برند که ما مفلس خریداریم اگر چه طوطی ما سبز کرده سخن است گران به خاطر آیینه همچو زنگاریم چو ابر بر رخ ما تیغ می کشند از برق به جرم این که درین بوستان گهرباریم ز آب گوهر ما تر شود گلوی جهان لبی اگر چه ز شمشیر خشک تر داریم همان ز سنگدلی در شکست ما کوشند چو آب آینه هر چند صاف و همواریم اگر چه شهپر پرواز ماست لاله و گل همان چو قطره شبنم به بوستان باریم به قاف عزلت ازان رفته ایم چون عنقا که ما شکار پریزاد در نظر داریم چه نعمتی است که زاغ و زغن نمی دانند که ما به کنج قفس در میان گلزاریم کمند همت ما چین به خود نمی گیرد به هر شکار محال است سر فرود آریم توقع کرم از سفله داشتن کفرست سپهر هر چه به ما می کند سزاواریم ازان ترانه ما هوش می برد صائب که پیرو سخن مولوی و عطاریم صائب تبریزی