صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۷۱۱: جمال یوسف ازین تیره خاکدان دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جمال یوسف ازین تیره خاکدان دیدم عبیر پیرهن از گرد کاروان دیدم ربود خواب ترا در کنارم از مستی ترا چنان که دلم خواست آنچنان دیدم جز این که آب شدم دست شستم از هستی دگر چه بهره چو شبنم زگلستان دیدم ز شست صاف نشد تیر راست را روزی گشایشی که من از خانه چون کمان دیدم دل گرفته من چون ز باغ بگشاید که در گشودن در روی باغبان دیدم برابرست به عیش تمام روی زمین که روی خویش برآن خاک آستان دیدم از آن گذشت به خمیازه عمر من چو کمان که من ز دور گردی از نشان دیدم میانه وطن وغربت است بادیه ها منم که داغ غریبی در آشیان دیدم چو گردباد نفس می کشم غبارآلود ز بس که کلفت ازین تیره خاکدان دیدم جواب آن غزل حاذق است این صائب بهار دیدم و گل دیدم و خزان دیدم صائب تبریزی