صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۶۹: از غم زلف تو در دام بلا افتادیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غم زلف تو در دام بلا افتادیم چه هوا در سر ما بود و کجا افتادیم بوی پیراهن مصریم که از بی قیدی در گریبان گل و جیب صبا افتادیم پوست بر پیکر ارباب جنون زندان است سستی ماست که در بند قبا افتادیم همچنان منتظر سرزنش خار و خسیم گر چه چون آبله در هر ته پا افتادیم خضر توفیق بود تشنه تنها گردان بی سبب در عقب راهنما افتادیم تکیه بر عقل مکن پیش زنخدان بتان که درین چاه مکرر به عصا افتادیم موجه سبزه زنگار گذشت از سر ما تا از آن آینه رخسار جدا افتادیم صائب افسانه زلفش به جنون انجامید در کجا بود حکایت، به کجا افتادیم صائب تبریزی