صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۴۹: حال خود چون به تو ای غنچه دهن عرض کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حال خود چون به تو ای غنچه دهن عرض کنم؟ به زبانی که ندارم چه سخن عرض کنم؟ چون بغیر از تو سخن را نبود دادرسی سخن خود به که از اهل سخن عرض کنم؟ درد خود را زمسیحا نتوان داشت نهان سرتویی، درد سر خود به که من عرض کنم؟ سخن بوسه که جنگ است گل پیشرسش به چه امید من ای غنچه دهن عرض کنم؟ آرزویی که گره در دل گستاخ من است ادب این است که با تیغ و کفن عرض کنم مومیایی ز دل سنگ برون می آید شکوه خود به که ای عهدشکن عرض کنم؟ محرم راز چو در دایره امکان نیست رخصتم ده که به آن چاه ذقن عرض کنم گر به طومار شکایت نتوانی پرداخت آنقدر باش که من یک دو سخن عرض کنم گل نفس سوخته از شاخ برآید صائب گر تهیدستی خود را به چمن عرض کنم صائب تبریزی