صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۲۳: چند امید به خوی تو ستمگر بندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند امید به خوی تو ستمگر بندم؟ نخل مومین به هواداری اخگر بندم لب ز اظهار محبت نتوانستم بست من که با موم دو صد روزن مجمر بندم همچنان سبزه من گرد یتیمی دارد جگر تشنه اگر بر لب کوثر بندم زخم من چون گل صد برگ ز ناخن شده است ننگ صد بوسه چرا بر لب خنجر بندم؟ روز فرهادی من چند بود پرده نشین؟ تیغ کوهی به کف آرم کمری بر بندم دیگر از هیچ رخی نشأه می گل نکند شوری بخت اگر بر لب ساغر بندم چشم بر ابر ندارد صدف قانع من آب شور از مژه افشانم و گوهر بندم مهر کردم روش نامه فرستادن را دوزخی را ز چه بر بال کبوتر بندم؟ صائب از خنده او تا نظری یافته ام تهمت تلخی گفتار به شکر بندم صائب تبریزی