صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۰۶: غوطه در بحر گهر ز آبله پا زده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غوطه در بحر گهر ز آبله پا زده ام در دل خاک قدم بر سر دریا زده ام سود من از سفر خاک، که چشمش مرساد مشت خاکی است که در دیده دنیا زده ام تا در فیض گشوده است به رویم توفیق حلقه چون داغ بسی بر در دلها زده ام به خراش جگر خویش نظر داشته ام تیشه در ظاهر اگر بر دل خارا زده ام چه کند سیل گرانسنگ به همواری دشت؟ خاک در دیده دشمن به مدارا زده ام غوطه در خون زده چون پنجه مرجان دستم بس که کف بر سر شوریده چو دریا زده ام دست چون در کمر موج تهیدست زنم؟ من که چون رشته مکرر به گهر پا زده ام این زمان در سفره قطره به جان می لرزم من که صد مرتبه چون سیل به دریا زده ام نیست بیکار در ین مرحله یک نشتر خار همه را بر محک دیده بینا زده ام عاجزم در گره خویش گشودن صائب من که نقب از مژه در سینه خارا زده ام صائب تبریزی