صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۷۷: خط شبرنگ را خوشتر ز زلف و خال می دانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خط شبرنگ را خوشتر ز زلف و خال می دانم من این تقویم پارین را به از امسال می دانم تو کز کیفیت حسن چمن بی بهره ای، می خور که من هر شبنمی را رطل مالامال می دانم مرنج از من اگر جان را به استقبال نفرستم که از جا رفتن دل را من استقبال می دانم بغیر از زیر بار عشق در زیر فلک هر کس که زیر بار دیگر می رود، حمال می دانم جنونی کز حصار شهر نتواند برون آمد من صحرانشین بازیچه اطفال می دانم غبار کلفت از معموره جسم آنقدر دارم که جغد مرگ را مرغ همایون فال می دانم ز دست انداز دوران گر چه یک مشت استخوان گشتم ضمیر خلق را چون قرعه رمال می دانم تو کز خط بی نصیبی عیش کن بانقطه خالش که بی خط، خال را من چشم بی دنبال می دانم ندارد فال بد راه سخن در بزم خرسندی اگر ادبار رود آرد به من، اقبال می دانم سری از پیچ و تاب زلف او بیرون نمی آرم وگرنه موبموی رشته آمال می دانم نمی دانم چه حال است این که پیچیده است درجانم که اهل قال را صائب ز اهل حال می دانم صائب تبریزی