صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۴۹: نیم بیدرد دایم پیچ و تاب ساکنی دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیم بیدرد دایم پیچ و تاب ساکنی دارم چو نبض ناتوانان اضطراب ساکنی دارم ز سوز عشق ازین پهلو به آن پهلو نمی گردم درین دریای پر آتش کباب ساکنی دارم مشو ای آهنین دل از کمند جذبه ام غافل که چون آهن ربا در دل شتاب ساکنی دارم ربایم هر که را از گلرخان بر من گذار افتد ز حیرت گر چه چون آیینه آب ساکنی دارم ندارم در گره چیزی که ارزد بیقراری را درین دریای پرشورش حباب ساکنی دارم گره گردیده ام چون کهربا هر چند در ظاهر نهان در پرده دل اضطراب ساکنی دارم به آواز جرس نتوان مرا بیدار گرداندن که من همچون ره خوابیده خواب ساکنی دارم علاج شعله سرکش ز آب نرم می آید سوال تند دشمن را جواب ساکنی دارم ز سرعت گر چه روی سیل را بر خاک می مالم به قدر آرزومندی شتاب ساکنی دارم اگر چه دور گردان می شمارندم ز بیدردان به هر رگ چون ره خوابیده خواب ساکنی دارم تو ای سیل سبکرو وصل دریا را غنیمت دان که من چون آهن و فولاد آب ساکنی دارم امید صلح هر جا هست از خود می دوم بیرون به هر جا تند باید شد عتاب ساکنی دارم به ظاهر چون کتان در پرتو مهتاب اگر محوم به تار و پود هستی پیچ و تاب ساکنی دارم ندارم با کمال ناامیدی موج بیتابی درین دریای پر وحشت سراب ساکنی دارم به جای دعوی از حرفم تراوش می کند معنی خم سربسته ام بوی شراب ساکنی دارم عجب دارم نسوزد دانه ام را برق نومیدی که چشم آبیاری از سحاب ساکنی دارم ز من صائب درین بستانسرا تندی نمی آید گل نشکفته ام، بوی گلاب ساکنی دارم صائب تبریزی