صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۱۹: پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم بحمدالله نمردم تا ترا بر مدعا دیدم به خواب ناز هم آیینه را از دست نگذاری اگر گویم که از نادیدن رویت چها دیدیم دو عالم طاق نسیان شد مرا در دیده بینش از آن روزی که من طاق دو ابروی ترا دیدم نگه در دیده خورشید تابان آب می سازد گل رویی که من در پرده شرم و حیا دیدم تلاش صحبت خار ملامت بود منظورم اگر در شاهراه عشق گاهی پیش پا دیدم یکی گردید وصل و هجر و قرب و بعد در چشمم ز بس از ابتدای کارها در انتها دیدم زهی دولت اگر صائب به گرد خاطرش گردد ستمهایی که من زان دشمن مهر و وفا دیدم صائب تبریزی