صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۸۴: ز گیرایی چنان گشته است بی برگ و نوا دستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز گیرایی چنان گشته است بی برگ و نوا دستم که نتواند گرفت افتادگی را از هوا دستم نگیریم تنگ در آغوش تا آن خرمن گل را نمی آساید آغوشم نمی آید به جا دستم همانا از گل بیت الحزن کردند تخمیرم که هرگز چون سبو از سر نمی گردد جدا دستم به فکر دامن آن غنچه مستور افتادم گره در آستین چون غنچه گردید از حیا دستم ز حسن بی نیازی پنجه می زد با ید بیضا به چشم خلق گردید از طمع چون اژدها دستم گریبان می درد دامان گل از اشتیاق من چه سر سبزی است با بختم چه اقبال است با دستم کمند موج را در تاب دارد اضطراب من به دریای غم افتدگر بگیرد ناخدا دستم اگر صائب ندارم گوهر ارزنده ای در کف بحمدالله که خالی نیست از نقد دعا دستم صائب تبریزی