صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۷۲: در وصالیم و زهجران دست برسر می زنیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در وصالیم و زهجران دست برسر می زنیم ما به جای نعل وارون حلقه بر در می زنیم پرفشانیهای ما در حسرت پرواز نیست دامنی بر آتش گل هردم از پر می زنیم حلقه فتراک می گردد به قصد خون ما دست اگر در حلقه زلف معنبر می زنیم خضر می لیسد زمین اینجا و ما از سادگی فال آب زندگانی چون سکندر می زنیم برنمی خیزد چو خون مرده از خواب گران بخت خواب آلود را چندان که نشتر می زنیم ما چو داغ لاله صائب خون خود را می مکیم بیغمان از دور پندارند ساغر می زنیم صائب تبریزی