صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۷۹: پرده از حسن عمل بر دامن تر می کشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پرده از حسن عمل بر دامن تر می کشم چون صدف دامان تر در آب گوهر می کشم مهر گل را بر گلاب انداختن کا رمن است ناز آن لبهای میگون را ز ساغر می کشم راهرو را در قفا دیدن دلیل کاملی است انتظار خویش در دامان محشر می کشم من که چون خورشید افسر کرده ام از موی خویش کافرم گر یک سر مو ناز افسر می کشم عشق را غیرت به کامم زهر قاتل کرده است تلخی مردن ازین تریاک اکبر می کشم گر زند پیش عقیق آبدارش موج لاف پنجه خونین به روی آب کوثر می کشم جذبه ای دارم که گر مانع نگردد شرم عشق شعله را بیرون ز آغوش سمندر می کشم تن پرستی می کنم چندان که جان فربه شود جان چو فربه گشت، دست از جسم لاغر می کشم زلف او از بار دل بر خاک افتاده است و من از تهید ستی دل از دست صنوبر می کشم صائب از رضوان کسی ترخنده تا کی وا کشد چشم اشک آلود را بر روی کوثر می کشم صائب تبریزی