صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۲۹: راه حرفی پیش ان لب چون سخن می خواستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
راه حرفی پیش ان لب چون سخن می خواستم بوسه واری جا درآن کنج دهن می خواستم درلباس اظهار مطلب شاهد تردامنی است باتو خود را درته یک پیرهن می خواستم چرخ سنگین دل نصیب آن خط شبرنگ ساخت از لب میگون از کامی که من می خواستم از دو سر خوب است باشد دوستیها برقرار با تو خود را و ترا با خویشتن می خواستم انجمن گردید از فکر پریشان خلوتم با تو کنج خلوتی در انجمن می خواستم از دل پر خون من گردید طالع چون سهیل آن عقیق نامداری کز یمن می خواستم سر به جیب خویش بردم در گریبان یافتم نکهتی کز یوسف گل پیرهن می خواستم چهره یوسف ز سیلی گرمی بازار یافت سایه دستی از اخوان وطن می خواستم جامه ای کز تن نروید می کند دل را سیاه کشته خود را ز خون خود کفن می خواستم چیدن گل صائب از سیر چمن مطلب نبود ناله گرمی ز مرغان چمن می خواستم صائب تبریزی