صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۷۶: عاشق صادق نمی دارد تمناهای خام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق صادق نمی دارد تمناهای خام تخم انجم در زمین صبح می سوزد تمام کام و ناکامی درین گلشن هم آغوش همند بیشتر از فصلها در فصل گل باشد ز کام فسق پیش من زطاعات ریایی بهترست استخوان صد پیرهن باشد به از مغز حرام تیرگی بیرون نرفت از دل به علم ظاهری خانه را روشن نمی سازد چراغ پشت بام ز انتقام حق کند ایمن عدوی خویش را می کشد هرکوته اندیشی که از خصم انتقام می توان آسان گسستن دامهای سست را دل مخور گر کار دنیای تو باشد بی نظام سالکی کز نور وحدت صیقلی شد دیده اش می کند چون کعبه هر سنگ نشان را احترام عالم روشن به چشم خویش می سازد سیاه چون عقیق از سادگی هرکس کند تحصیل نام از گرانسنگی پرستاران مودب می شوند سجده پیش بت برهمن می کند جای سلام چشم بد را ناتمامیهاست نیل چشم زخم روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام از طوع پیش خسان مگشا لب خواهش که نیست تا لب گور این جراحت را امید التیام اره با آهن دلی با نخل بارآور نکرد انچه با عزلت گزینان می کند سین سلام نفس چون مطلق عنان گردید طغیان می کند سرکشی بارآورد چون نخل آب بی لجام می شود کام سخنورتر ز شعر آبدار سبز سازد تیغ اگراز آب خود صائب نیام صائب تبریزی