صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۶۸: تا چند کشم درد سر از رهگذر دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چند کشم درد سر از رهگذر دل کو عشق که فارغ شوم از دردسر دل بیم است که چون شهپر پروانه بسوزد نه پرده نیلی ز فروغ گهر دل آشفته دماغان خبر از خویش ندارند از زلف همان به که نپرسم خبر دل تا در نظرت سبحه و زنار یکی نیست دریاب که دارد رگ خامی ثمر دل گنج گهرست آن که توان پی به سرش برد هر بیهده گردی نبرد پی به سر دل شد سرمه درین وادی سوزان نفس برق ای راهرو خام مرو براثر دل صد مرحله از کعبه مقصود فتد دور هرکس که کند رو به قفا در سفر دل بی رخنه دل راه به جنت نتوان برد دست من و دامان تو ای رخنه گر دل چندان که نظر کار کند بیخبرانند ای دلشد گان از که بپرسم خبر دل گورست سرایی که در او نیست چراغی هر شب ببر ازآه چراغی به سر دل خورشید که روشنگر ذرات وجودست دریوزه اکسیر کند از نظر دل صائب گهر دل اگر از پرده برآید درنه صدف چرخ نگنجد گهر دل صائب تبریزی