صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۶۱: از سوختن زیاده شود برگ و بار دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از سوختن زیاده شود برگ و بار دل چون داغ لاله است درآتش بهار دل ماهی ز آب بحر ندارد شکایتی چون باده است تلخی غم سازگار دل از مرکزست گردش پرگار زینهار غافل مشو ز نقطه گردون مدار دل آب گهر ز قرب صدف سنگ گشته است افتاده است در گره از جسم کار دل گرد یتیمی به غریبی فتاده ای است جز دل به هر کجا که نشیند غبار دل بر شیشه حباب هوا سنگ می شود دارد خطر ز سایه خود شیشه بار دل یک بار است کن به غلط وعده مرا کز وعده دروغ شدم شرمسار دل نازکدلان به پرتوی از کار می روند مهتاب کار سیل کند در دیار دل دیوی است در لباس پریزاد جلوه گر عکس جهان درآینه بی غبار دل زنهار در کشاکش دوران صبور باش کز گوشمال چرخ بود گوشوار دل گویی است چرخ درخم چوگان قدرتش چون پای در رکاب کند شهسوار دل مشغول خاکبازی طفلانه است اشک در تنگنای سینه من از غبار دل این تار چون گسسته شد آهنگ می شود خوش باش اگر زهم گسلد پودو تار دل صائب سرش همیشه بود همچو سرو سبز آزاده ای که سعی کند در شکار دل صائب تبریزی