صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۸۵: جان آرمیده می شود از اضطراب عشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان آرمیده می شود از اضطراب عشق این رشته را دراز کند پیچ و تاب عشق صبح قیامت از دهن خم کند طلوع چون برلب آورد کف مستی شراب عشق مغزش ز جوش پرده افلاک می درد برهر سری که سایه کند آفتاب عشق آتش چه میکند به سپیدی که سوخته است ؟ از آفتاب حشر نسوزد کباب عشق از خاک اهل عشق نظر خیره می شود از ابر پردگی نشود آفتاب عشق نبض از هجوم درد شود بیقرارتر ساکن ز کوه غم نشود اضطراب عشق نظاره شکسته دلان وحشت آورد سیلاب تند می گذرد از خراب عشق صید مراد هر دو جهان درکمند اوست در هردلی که ریشه کند پیچ وتاب عشق اکسیر بی نیازی ازین خاک می برند صائب چگونه پای کشد از جناب عشق؟ صائب تبریزی