صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۶۵: زده است شرم لبت مهر بردهان صدف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زده است شرم لبت مهر بردهان صدف گره چگونه شود باز از زبان صدف؟ ز حسرت گهر آبدار گفتارت گهر چو آب ،روان گردد ازدهان صدف به انتقام، گهر ازدهن فرو ریزم نهند برجگرم تیغ اگر بسان صدف ز اهل فیض چنان روزگار خالی شد که چون حباب ندارد گهر میان صدف مکن ذخیره اگر زندگی هوس داری که رفت برسر این نقد جان صدف به پیش بحر دهن وانکرده، جا دارد سحاب اگر ز گهر پر کند دهان صدف سرشک گرم که در جان بحر آتش زد؟ که آب شد ز تب گرم استخوان صدف بغیر کلک تو صائب کدام ابر بهار گهر فشاندبه این رنگ دربیان صدف؟ صائب تبریزی