صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۴۹: چنان که بلبل مسکین بود خزان درباغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان که بلبل مسکین بود خزان درباغ ز یار و دوست جدا مانده ام چنان درباغ سبک در آیم وبیرون روم سبک چو نسیم نیم به خاطر نازکدلان گران درباغ فتاده ایم پی هم چو برگهای خزان اگر چه یک دوسه روزیم میهمان درباغ ز خویش خیمه برون زن، غم رفیق مخور که شد ز بوی گل آماده کاروان درباغ بگیر خون خود از جام ارغوانی رنگ که یک دو هفته بود جوش ارغوان درباغ ز نارسایی مشرب، میان باده کشان خجل ز خشکی خویشم چو آشیان درباغ چو برگ غنچه نشکفته ما گرفته دلان نشد که سر به هم آریم یک زمان درباغ مرا که چشم به پای خودست چون نرگس چه سود ازین که بود منزل و مکان درباغ ؟ ترست از عرق شرم جیب و دامن گل شب گذشته که بوده است میهمان درباغ ؟ که خوشه چین شده یارب دگر ز خرمن گل ؟ که برق می جهد از چشم بلبلان درباغ دلیل تنگدلی بس بود همین صائب که همچوغنچه خموشم به صد زبان درباغ صائب تبریزی