صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۴۰: این سرشک آتشین کز دیده می بارد چراغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این سرشک آتشین کز دیده می بارد چراغ تخم مهری در دل پروانه می کارد چراغ گریه ظاهر ندارد جنگ با سنگین دلی می کشد پروانه را و اشک می بارد چراغ جامه فانوس شد خاکستری از برق آه همچنان از سرکشی سر در هوا دارد چراغ شور بیداری همین دردیده پروانه نیست تاسحر کوکب ز اشک خویش بشمارد چراغ می کند یک جلوه پیش تشنگان آب و سراب پرتو مهتاب راپروانه پندارد چراغ چون نسیم صبح دارد دشمنی درچاشنی فرصتی کو تا سر پروانه را خارد چراغ شعله ادراک را لازم بود بخت سیاه زیر پای خویش را روشن نمی دارد چراغ می کند کان بدخشان رابه برگ لاله یاد برسر خاک شهیدان هرکه می آرد چراغ می کشد پیوسته آه واشک می بارد مدام از مآل کار خود صائب خبر دارد چراغ صائب تبریزی