صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۹۳: حضوری داشتم شب با خیالش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حضوری داشتم شب با خیالش که در خاطر نمی آمد وصالش پریرویی که من جویای اویم اشارت بر نمی دارد هلالش گل از شبنم کند در یوزه چشم که گردد محو خورشید جمالش کند درلامکان خاکسترش سیر به هر خرمن که زد برق جلالش به چندین رنگ هرساعت برآید بهار از انفعال رنگ آلش اگر گوهر شود همچشم با او دهد گرد یتیمی خاکمالش ازان رخسار چون گل چشم بد دور که از شبنم بود عبن الکمالش الفها سینه شهباز دارد ز شرم چهره پر خط و خالش زبان شکر جای سبزه روید به هر جا سایه اندازد نهالش به صحرا افکند چون نافه مشک ز وحشت سایه را وحشی غزالش به کف دارد کمند آسمان گیر زمین از سایه نازک نهالش کلاه از فرق گردون می رباید سر هر کس که گردد پایمالش به چشم ذره شب را روز کرده است فروغ آفتاب بی زوالش دل آیینه ها راآب کرده است ز شوخی برق حسن بی مثالش که دارد زهره تکلیف ،صائب ؟ نیابد بی تکلف گر خیالش صائب تبریزی