صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۶۳: پیش ازخزان به خاک فشاندم بهار خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیش ازخزان به خاک فشاندم بهار خویش مردان به دیگری نگذارند کار خویش چون شیشه شکسته و تاک بریده ام عاجز به دست گریه بی اختیار خویش از خاک برگرفته دست قناعتم عیش چراغ طور کنم با شرار خویش سیل از در خرابه ما راست میرود تا کرده ایم خانه بدوشی شعار خویش تیغ تمام جوهر این کارخانه ام درزیر سنگ مانده ام از اعتبار خویش پیمانه شعور فریبی نیافتم چون گل به خون خویش شکستم خمار خویش در قطع راه عشق ندیدم سبکروی کردم گره به دامن صرصرغبار خویش بال هما و شهپر طاووس نیستم تاکی درین بساط نیایم به کارخویش ؟ دایم میانه دو بلا سیرمی کند هرکس شناخته است یمین و یسار خویش زان پیشتر که سنگ کمی برسرش نهند برسنگ می زنم گهر شاهوارخویش از نور فیض نیست تهی هیچ روزنی بیناست چشم سوزن ناقص به کار خویش صائب دماغ پرتو منت نداشتم افروختم به آه چراغ مزار خویش صائب تبریزی