اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۳۹: کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید ز شیران کی شکار چشم آهوی تو می آید نمی دانم چه گرمی کرده ای با او نهان از من که دل تا می کند غافل مرا سوی تو می آید نمی خواهم که غیری از وفای خود سخن گوید ز رشک اینکه از حرف وفا بوی تو می آید نسازد تا دلم خون کی گذارد پای در دیده نگاهم چون ز سیر گلشن روی تو می آید کف خاکسترش در دیده می افشانم از غیرت نسیمی گر به طوف کعبه کوی تو می آید نباشد چون اسیرم آرزوی گرمی ظاهر گشاد کار من از چین ابروی تو می آید اسیر شهرستانی