صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۵۵: شد یوسف آنکه رشته حب الوطن گسیخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد یوسف آنکه رشته حب الوطن گسیخت آمد برون ز چاه، کسی کاین رسن گسیخت چشم مرا به ابر بهاران چه نسبت است؟ کز زور گریه رشته مژگان من گسیخت از بخت نارسا نکنم شکوه، چون کنم؟ آن یوسفم که بر لب چاهم رسن گسیخت صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود ذکرش به خیر باد که تسبیح من گسیخت! ای بیستون ز سنگ چه پا سخت کرده ای؟ برخیز از میان، کمر کوهکن گسیخت از دستبرد رشک زلیخا که کور باد پای نسیم مصر ز بیت الحزن گسیخت تا رفت دل ز سینه دگر روز خوش ندید این خون گرفته شمع، عبث از لگن گسیخت روزی که تیغ داد زلیخا به مصریان سر رشته امید من از پیرهن گسیخت از امن گاه گوشه خلوت برون میا زان شمع کشته شد که دل از انجمن گسیخت حرفی بگو که باعث دلبستگی شو صائب به ذوق دام تو از صد چمن گسیخت صائب تبریزی