صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۴۳: مرا به سیل سبکسیر رشک می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا به سیل سبکسیر رشک می آید که غیر صدق طلب راهبر نخواسته است کباب همت آن سایل تهیدستم که غیر داغ چراغ دگر نخواسته است خوشا کسی که درین خاکدان به جز در دل گشادکار خود از هیچ در نخواسته است ز مال خویش نبیند جهان نوردی خیر که سود بهر کسان از سفر نخواسته است طمع مدار ز تن پروران ترانه عشق نوا کسی ز نی پر شکر نخواسته است به سنگ، سنگ محال است سینه صاف شود دل رحیم کس از هم گهر نخواسته است ز ما به دست دعا همچو سرو قانع شو که کس ز مردم آزاده بر نخواسته است بس است گوهر شهوار آب، شیرینی کسی ز چشمه شیرین گهر نخواسته است نشاط روی زمین زیر آسمان صائب ازان کس است که تاج و کمر نخواسته است مسلم است شجاعت بر آن کسی صائب که پیش تیر حوادث سپر نخواسته است ترا کسی که به آه سحر نخواسته است ز نخل زندگی خویش برنخواسته است به کاوش مژه خون مرا دلیر بریز که خونبها کسی از نیشتر نخواسته است صائب تبریزی