صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۳۰: زبان شکوه من چشم خونفشان من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان شکوه من چشم خونفشان من است چو طفل بسته زبان گریه ترجمان من است مرا به حرف کجا روز حشر بگذارد؟ ز شرم حسن تو بندی که بر زبان من است به داستان سر زلف کوتهی مرساد! که تا به کعبه مقصود نردبان من است ز من بود سخن راست هر که می گوید خدنگ راست رو از خانه کمان من است حذر نمی کنم از تیغ زهرداده سرو که طوق عشق چو قمری خط امان من است به بال سایه پریدن ز کوته اندیشی است وگرنه بال هما فرش آستان من است هما ز سایه من غوطه می خورد در نیش ز بس که نیش ملامت در استخوان من است به اوج عرش سخن را رسانده ام صائب بلند نام شود هر که در زمان من است صائب تبریزی