صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۲۵: به فکر چاره فتادن جگر گداختن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به فکر چاره فتادن جگر گداختن است علاج درد چو مردان به درد ساختن است مدان ز عشق جگرسوز حسن را غافل که شمع بیش ز پروانه در گداختن است توان به خانه خرابی ز گنج شد معمور ترا مدار چو طفلان به خانه ساختن است تو از رعونت خود می کشی ز خلق آزار هدف نشانه ناوک ز قد فراختن است ز زخم نیست مرا طالعی چو صید حرم وگرنه شیوه خورشید تیغ آختن است سخن ز دست نوازش زند به دل ناخن که ساز باعث خوشوقتی از نواختن است صفای آینه دل درین جهان، موقوف به نقش نیک و بد و خوب و زشت ساختن است به آه گرم دل سخن نرم گرداندن ز سنگ خاره به تدبیر شیشه ساختن است فغان که نرم شد جان سخت ما صائب به بوته ای که در او سنگ در گداختن است صائب تبریزی