صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۰۰۱: گوش گیران قفس را نکهت گلشن بس است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گوش گیران قفس را نکهت گلشن بس است دیده کنعانیان را بوی پیراهن بس است ظلمت شب های غم را لشکری در کار نیست این سیاهی را فروغ باده روشن بس است عقل بیجا می کند پا از گلیم خود دراز ذره را میدان جولان دیده روزن بس است از تنزل می توان دادن فلک را خاکمال خاکساری سد راه جرأت دشمن بس است سیلیی خاموش سازد طفل بازیگوش را عقل دعوی دار را یک رطل مرد افکن بس است چون نباشد دل به جای خود، زره دام بلاست اهل جرأت را لباس جنگ، پیراهن بس است نیست صائب دیده ما بر فروغ عاریت بی کسان را شمع بالین دیده روشن بس است صائب تبریزی