صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۸۰: در هوای ابر لازم نیست در مینا شراب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در هوای ابر لازم نیست در مینا شراب می کند هر قطره باران کار صد دریا شراب شب نشین با دختر رز عمر جاوید آورد فیض آب خضر دارد در دل شبها شراب تنگنای شهر جای نشأه سرشار نیست داد جولان می دهد در دامن صحرا شراب لاله در خارا خمار از باده لعلی شکست می شود از سنگ بهر میکشان پیدا شراب می زنم جوشی به زور باده در دیر مغان سالها شد تا چو خم دارد مرا بر پا شراب حسن سعی نوبهار از سرو و گل ظاهر شود می نماید خویش را در ساغر و مینا شراب تیغ کوه از چشمه سار ابر گردد آبدار سربلندان را رسد از عالم بالا شراب نیست از تدبیر، می دادن به ما دیوانگان کار روغن می کند بر آتش سودا شراب ما خمارآلودگان را بی شرابی می کشد عمر ما باقی است، تا باقی است در مینا شراب نیست پای شمع را از شمع جز ظلمت نصیب زنگ نتوانست بردن از دل مینا شراب چون پر پروانه سوزد پرده ناموس را چون شود از عکس ساقی آتشین سیما شراب برق عالمسوز نتواند به گرد ما رسید این چنین کز خویش بیرون می برد ما را شراب باده می باید که باشد، عقل گو هرگز مباش در کدوی سر خرد کم به که در مینا شراب زاهدان خشک را چون توبه می در هم شکست این سزای آن که می گیرد به استغنا شراب دست چون از دامن مینای می کوته کنیم؟ می دهد ما را خبر از عالم بالا شراب تا نمی در جویبار همت سرشار هست کی کند صائب گدایی از در دلها شراب؟ صائب تبریزی