صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۱۶: فانوس حجاب است چراغ سحری را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فانوس حجاب است چراغ سحری را دامن به میان بر زده باید سفری را در دامن منزل نبود بیم ز رهزن همراه چه حاجت سفر بی خبری را؟ دریاب اگر اهل دلی، پیشتر از صبح چون غنچه نشکفته نسیم سحری را سختی رسد از چرخ به نازک سخنان بیش با سنگ سر و کار بود شیشه گری را از بی ثمران باش که چون سرو درین باغ سرسبزی جاوید بود بی ثمری را بیهوده فلک کار به دل تنگ گرفته است از شیشه شکستی نرسد بال پری را شد ترس من از نامه اعمال فزون تر تاریکی شب بیش کند بی جگری را نتوان به سپر برد کجی از گهر تیغ عینک ندهد فایده ای کج نظری را بس جای که آهستگی آنجاست درشتی بی پرده کند نرمی گفتار، کری را تا صاحب فرزند نگردی، نتوان یافت در عالم ایجاد، حقوق پدری را صائب به جز آشفتگی دل ثمری نیست در دایره چرخ، پریشان نظری را صائب تبریزی